طرح و اسکیس های خودم/۳۰*۳۰ سانتیمتر - اجرا با گج و مواد
یک روز صبح زمستونی که میخواستم کفشامو بپوشم و برم دانشگاه ، وقتی چشمم به خاکهای کنار کفشم افتاد بد جوری دلم گرفت. یاد خونه بازی های کودکی اونم با در دسترس ترین ابزار و وسایل موجود افتادم، کفش ، دمپایی و .... با همون زاویه یه عکس گرفتم و پوستر رو کار کردم.
یه شعر قشنگ هم از کتاب شعر دانشجویان ایران ( زینب مسلم زاده/ انتشارات جهاددانشگاهی مشهد)انتخاب کردم.
اگه دوست داشته باشین ترانه رو هم بعدا براتون مینویسم.
وقتی که دلتنگ خانه های گمشده در تاریخ می شوم، دیگر به کدام دیوار کاهگلی تکیه کنم؟
چقدر زود برجها و آسمانخراشها هویت مرا دزدیدند!
آرامشم را مگر در ورای همین رنگهای دلخواسته و طاقچه های دست ساخته در یابم....
...اگر پاسخ تنهایی هایت را یافتی به من هم بگو تا کتیبه هایم را که سالیان درازی است در اندرون نهان کرده ام بنگارم و بر سر در خانه ی دلم بیاویزم....