می خواستم به رسم و مرامی
دعوتت کنم
اما
هم وسعم نبود!
هم نشانی ات را نیافتم!
می خواستم بگویم و بنویسم
کی و کجا!
اما
در زمان و مکان
گمشده بودم!
حتی نمی دانستم تو را باید به صرف چه چیزی وبه چه بهانه ای
دعوت کنم؟
آی ناشناس! خستگی ات را بهانه نکن!
برخیز و بیا...
فقط اگر دوست داشتی
متن دعوت نامه را
تو برایمبنویس!
بنویس دوست داری از نردبان که بالا می روی
کدام رویایت را زیارت کنی؟
بیا و
دوستانت را هم خبر کن...
با سلام
نمایشگاه مبانی رنگ دانشجویان کارشناسی دانشگاه سوره ( استاد ویکتوریا کریمی) از روز شنبه ۱۷ الی ۲۱ اسفندماه۱۳۸۷ در نگارخانه آیه واقع در : خ آزادی/بین خوش و بهبودی/دانشگاه سوره تهران/نگارخانه آیه برگزار میگردد. حضورتان را صمیمانه به انتظار نشسته ایم.
طرح و اسکیس های خودم/۳۰*۳۰ سانتیمتر - اجرا با گج و مواد
یک روز صبح زمستونی که میخواستم کفشامو بپوشم و برم دانشگاه ، وقتی چشمم به خاکهای کنار کفشم افتاد بد جوری دلم گرفت. یاد خونه بازی های کودکی اونم با در دسترس ترین ابزار و وسایل موجود افتادم، کفش ، دمپایی و .... با همون زاویه یه عکس گرفتم و پوستر رو کار کردم.
یه شعر قشنگ هم از کتاب شعر دانشجویان ایران ( زینب مسلم زاده/ انتشارات جهاددانشگاهی مشهد)انتخاب کردم.
اگه دوست داشته باشین ترانه رو هم بعدا براتون مینویسم.
وقتی که دلتنگ خانه های گمشده در تاریخ می شوم، دیگر به کدام دیوار کاهگلی تکیه کنم؟
چقدر زود برجها و آسمانخراشها هویت مرا دزدیدند!
آرامشم را مگر در ورای همین رنگهای دلخواسته و طاقچه های دست ساخته در یابم....